فیلم‌های بسیار، زندگی‌های بسیار!



خدایا چه فیلمی بود! همه تنم جرقه جرقه شده از بس هیجان بهم وارد شد! 

یه فیلم ترسناک و روحی و مرده ای بود. که با دل نازکی خودم خیلی عجیبه چه جوری از دیدن این فیلم لذت بردم!(این جوری که بازیگری ویجی چی چیک بود!) یه مقداری هم گریه کردم!

نمی دونم این یه اثر ارجینال بوده یا کپی خارجیش بوده ولی از خلاقیت نویسنده ش هر کی که بوده لذت بردم.

 

خلاصه که به عنوان اولین مواجهه من با فیلم روحی و یه تجربه متفاوت برا من که همه ش کله مو کردم تو فیلمای رمانتیک خوب بود!

نکته اخلاقی:

آدم نباید هیچ وقت رو مامانش خودخواهی و قهر و بداخلاقی کنه. همیشه باید با مامانش مهربون باشه و احترام بذاره حتی اگه مامانه کلی بلا به سرش آورده باشه و رفته باشه رو مخش :'( 

نکته اخلاقی ۲: 

آدم هر وقت یکی میاد در اتاقش باید جواب بده شاید کسی کمک فوری لازم داشته باشه نه که مسه بز هندزفری فرو کنه تو گوشش!


خدایا چه فیلمی بود! همه تنم جرقه جرقه شده از بس هیجان بهم وارد شد! 

یه فیلم ترسناک و روحی و مرده ای بود. که با دل نازکی خودم خیلی عجیبه چه جوری از دیدن این فیلم لذت بردم!(این جوری که بازیگری ویجی چی چیک بود!) یه مقداری هم گریه کردم!

نمی دونم این یه اثر ارجینال بوده یا کپی خارجیش بوده ولی از خلاقیت نویسنده ش هر کی که بوده لذت بردم.

 

خلاصه که به عنوان اولین مواجهه من با فیلم روحی و یه تجربه متفاوت برا من که همه ش کله مو کردم تو فیلمای رمانتیک خوب بود!

نکته اخلاقی:

آدم نباید هیچ وقت رو مامانش خودخواهی و قهر و بداخلاقی کنه. همیشه باید با مامانش مهربون باشه و احترام بذاره حتی اگه مامانه کلی بلا به سرش آورده باشه و رفته باشه رو مخش :'( 

نکته اخلاقی ۲: 

آدم هر وقت یکی میاد در اتاقش باید جواب بده شاید کسی کمک فوری لازم داشته باشه نه که مسه بز هندزفری فرو کنه تو گوشش!

نکته اخلاقی ۳: سیسیرو فک می کرد باعث مرگ مادرش شده در حالی که در واقع ناپدریه کشته بودتش. ما خیلی وقتا از پشت پرده چیزا خبر نداریم بنابراین بهتره هیچ وقت خودمونو سرزنش نکنیم و فک کنیم همه چی فقط تقصیر ما بوده!


عشق سال های وبا که چرت بود! به خاطر این که واقعا یه فیلمی دیده باشم و از بن بست در بیام (من هر وقت به بن بست می رسم یه فیلم نگاه می کنم تا پرانرژی شم و به زندگی برگردم!) نشستم این فیلمو دیدم که اینم از اون چرت تر!

 

دختره مسخره بازی درآورده بود نمی دونست خودش چی میخواد برا همه دردسر درست کرد. 

 

چنتا نکته توش بود که البته خودمم می دونستم ولی حالا می نویسم دیگه!

یکی این کوتش که 

If you love someone, you say it, right then, out loud. Otherwise, the moment just passes you by.کیم (عروس) گفته بوده که تو اگه عاشق کسی باشی بهش میگی پس اگه خفه خون گرفتی عاشق نیسی ول کن برو دیگه!

 

یکی هم این که اگه طرف این همه سال جلو چشمشی هیچ حرکتی نمی زنه این دیگه برات نون و آب نمیشه بی خیالش شو. بری بگی هم به جایی نمی رسی چون اصلا این اون عشق عمری که تو میخوای نیست. عشق عمری خود به خود و آسون پیش میره نیازی به هل دادن نداره. سریع اتفاق می افته و آدما رو جون به لب نمی کنه!

 

یکی هم این که دلیل دردکشیدن آدم می تونه این باشه که به جای این که به این فکر کنی که من چه احساسی دارم من چی میخوام به این فکر می کنی که ینی اون دوسم داره؟ و خلاصه وقتی نگاهت به جای درون به بیرون باشه گیج میشی و می افتی دنبال یه چیزی که خودتم از روز اول نمیخواستی!

 

یه چیز دیگه که آدم از کیم یاد می گیره اینه که بهترین ِ طرفشو می کشه بیرون و کیلویی عاشقه. میگه این یه عشقه نه ترامه که بشینم خوبیا و بدیاشو لیست کنم ببینم حالا می چربه یا نمی چربه. راحت به احساسش توجه می کنه و می بینه که چقد مایکلو دوس داره و تمام!

 

ولی این جولیان خل وضع هر وقت اسم عشق و عاشقی می اومده از ترس فلج می شده. یک وجودی این چنین منقبض که اصلا از توانایی عاشق بودن خودش استفاده نکرده حالا که مایکل می خواد خوشبخت شه حسودیش میشه که چرا منو نخواست. خب اگه خواسته بودت که تو ریز ریزش کرده بودی!

 

مهم ترین درسش هم واقعیت رو دیدن و توهم نزدن بود. هی یه وقتایی آدم جنی میشه میگه آخ اون چیزی که بین ما بود می تونست یه عشق حسابی بشه ها به خاطر فلان اشتباه من خراب شد یا اگه فلان کم کاری رو نکرده بودم چییییی می شد! اگه ما با هم باشیم چه زندگی ای بشههههههه!

و یه دفه به نتیجه می رسه که این عشق زندگی من بوده که داره از دست میره و همه آژیرا به صدا در میاد و آدم می پره میره تنها فرصت بزرگ زندگیشو که داره از بین میره نجات بده و یه حرکت احمقانه می کنه که بعدا خودشم یادش می افته خجالت می کشه.

 

نتیجه اخلاقی: ایست ایست!

جوگیر نشوید! این فکره که هی میاد میگه یه چیز خاصی بین ما وجود داشت دروغ میگه مثل سگ! این فکره که خیلی کشدار حرف می زنه میگه چی بشهههههههه چییییییییی مییییییششششششدددد . و همه چی رو اغراق آمیز جلوه میده ها، این فکره از سگم اون ورتره! این فقط توهم میده به تو. یه خرده چشماتو بازکن واقعیتو ببین. یادت بیاد که هیچی نمی تونه یه عشق واقعی رو خراب کنه. اگه قرار بود با هم باشین، اگه اونم تو رو خیلی می خواست که الان با هم بودین. یه لحظه نگاه کن ببین اون الان با یکی دیگه س و چقد خوشحال و خوش بخته. اون حالش خوبه و هیچ عشق مشقی با تو در کار نیس. اگه ته دلش عاشق تو بود که نمی رفت با یکی دیگه. اجازه نده یه چیزی درونت بهت حس بد و بازنده بودن بده و باعث بشه که تو برای این که از منیت خودت محافظت کنی از خودت قصه ببافی و خودتو گول بزنی بگی همه خرن فقط این قصه ای که من بافتم واقعیته و اونم اینه که اون عاشق منه این کسی که الان داره باهاش ازدواج می کنه الکیه!! 

نه عزیز من اون عشق همسرش واقعیه این عشقی که با تو داشته الکیه. 

این فکره که میگه اون منو خیلی دوس داره ولی ترسیده بیاد بگه من باید برم رابطه مونو نجات بدم این خره. آدم اگه یکیو خیلی خیلی دوس داشته باشه میره دنبالشو می گیره. اگه دنبالشو نگرفته ینی فقط یه کمی دوستت داشته که یه کمی هم به درد عمه‌ت می خوره!(اگه عشق مشتی و جانانه می خوای و به کم قانع نیستی!)

 

چقد من با این فکر خر و توهم زدن دشمنی دارم :)) 

در آخر، تو کوت های جولیا رابرتز هم همین حرفی که من تو پست قبلی زدم نوشته:

True love doesn't come to you it has to be inside you.


خیلی فیلم حوصله سر بری بود ولی دیگه چون قصه مشهوری بود به زور تا آخرشو نگاه کردم که ببینم چی میشه.

 

یه چیزی رو راس می گفت. این که آدم به عشق زنده است.

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد

باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود 

 

اما عشق بیشتر به شخصیت خود عاشق مربوطه تا این که عاشق چه کسی میشه. پسره درونش پر از عشق بود واسه همین همه ی این سال ها رو با سرمستی و شادی زندگی کرده بود ولی دختره چون وجودش عاشق نبود یه دفه به نظرش همه اینا توهم اومد و crash کرد! آخرم حسش این بود که این همه سال سختیا و دردا بیشتر از عشق و لذت بوده. 

 

اما به نظرم فیلم یه نکته انحرافی هم داشت و اونم این که من بعید می دونم یه آدم دیگه که اونم مثل تو آدمیزاده بتونه باعث شه که این همه سال چنین عشقی تو وجودت شعله ور باشه. هر چقدم یکی خوب باشه تو در طول زمان که رشد می کنی و خوبیاشو جذب می کنی دیگه اون حس پرستش و ستایشی که روز اول بهش داشتی رو نداری. 

این جور عشق و پرستیدن شایسته خداست و کسی که عشق خدا رو تو قبلش داره همیشه شاد و دلگرمه و کسی که عاشق هیچ کسی/چیزی نیس قلبش سرد و خالیه و عمرش به تباهی می گذره. 

خدایا به همه لحظه هامون بیا و این سعادت رو بده که همیشه از عشق تو سرمست باشیم heart


  1. مگه فارامیر پادشاه نبود چرا آخرش اون یکیه شد پادشاه؟!
  2. سم از اون زنه مری خیلی جوونتر نبود؟! 
  3. اگه فرودو حلقه رو برا خودش بر میداشت چه فایده ای به حالش داشت؟‌چرا وقتی می کرد دستش حالش بد میشد؟ این حلقه که هر کی می پوشید دیوونه میشد!!

در کل فیلم ارباب حلقه ها رو دوس نداشتم نمی دونم چرا اینقد ریتینگ بالایی داره!


آهنگ قشنگ Mari Mari 

نمی دونم هندیا که فرهنگشون شبیه ماس چه جوریه که یه فیلمایی میسازن که توش تعهد و ازدواجو کم ارزش جلوه میدن. 

از اون فیلمای شاد و گوگولی هندی نبود ولی دیگه چون Vijay توش بود تا آخرش دیدم. اگه آخرشو نمی دیدم فک می کردم فیلم چرتیه. اگه یه مقدار خلاصه ش می کردن هم تو عمر ما صرفه جویی می شد.

عشقی که بینشون بودو خیلی دوس داشتم و وقتی فهمیدم پریتی هم هر روز گریه زاری کرده بوده دلم خنک شد که این همه مدت آرجون خل نبوده داشته خودشو می کشته! 

فقط اون پریتیه خنگ اگه وسط عروسیش پا میشد می رفت با آرجون، ۲ ساعت علاف نمی شدیم!

نتیجه اخلاقی یک: دو نفر که همدیگه رو میخوانو درک کنیم

نتیجه اخلاقی دو: همونی که مت باگز می گفت. هیچی نمی تونه یه عشق اساسی رو خراب کنه! 

واقعا حظ بردم که رفت گفت با همین شوهر و بچه تم میخوامت (خدا به دور!) من قبلنا خیلی از خیانت توی فیلما حرص می خوردم و فک می کردم آخ فاجعه شد اصول اخلاقی رو زیر پا گذاشتن! ولی الان به نظرم از وقتی طرف قصد رفتن می کنه اون ازدواج تموم شده و دیگه حرص نمی خورم.

اگر چه به نظرم آدم به اون کسی که همسرش هست و به پیمانی که حالا تحت هر شرایطی (چه به اختیار خودش چه زوری) قبولش کرده حرمت بذاره و اول بره تعهدشو پس بگیره بعد بره به بقیه زندگیش برسه هر چی باشه اون همسره هم یه انسانه و حق و حقوقی داره نباید بی حرمتش کرد. تازه وقتی به قولات و تعهدایی که دادی احترام میذاری داری به خودت احترام میذاری.

خداوند به هر کس مشتاقه عشق مشتی این طوری عطا بفرماید!

آمین :)


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها